دلتنگی های مامان و اولین سال زندگیت
دخمل قشنگم یک سال اول زندگیت خیلی زود گذشت و احساس میکنم قدر اون روزها رو ندونستم همیشه افسوس اینو میخورم کاش حواسم رو بیشتر جمع میکردم و لحظه لحظه دوران نوزادیت رو عکس میگرفتم و توی ذهنم ثبت میکردم چقدر دلم برای اون روزات تنگ شده چقدر کوچولو وملوس بودی دوست داشتم الان اون دستای کوشولوت رو که تا میگرفتمشون میخواستی خودتو با کمک من بکشی بالا رو بوس محکم کنم دلم برای اون گردن تپلی کوتاهت که چین چین شده بود همیشه مواظب بودم لاشون میکروب نگیره همون گردنی که نمیتونستی نگه داریش و من دستمو زیر سرت میگرفتم تنگ شده برای اون نگاههایی که بعضی وقتها خیره میشدو من هول میکردم برای اون پاهای کوچولوت که وقتی حواسم نبود میاوردیشون بالا و ش...
نویسنده :
مامان هلیا
2:53